جوک عربی
عربه
مي بينه رو در يه مطبي زدن داخلي اطفال و غيره . ميره تو به دكتره ميگه
آقاي دكتر ،غيره من درد ميكنه دكتره مي بينه يارو قصد حالگيري داره ،به
عربه ميگه بخواب معاينت كنم . عربه رو معاينه مي كنه ميگه تو حامله اي .
عربه شاكي ميشه ميگه آقاي دكتر مگه مرد هم حامله ميشه دكتر ميگه باور نداري
برو طبقه بالا بپرس . عربه تا میره طبقه بالا دكتره تا هفت طبقه زنگ ميزنه
با همكاراش هماهنگ ميكنه . خلاصه عربه بعد از رفتن به هر هفت طبقه اعصابش
خورد بوده كه جاسم مياد ميپرسه عبود چته . عربه هم كه حسابي كلافه بوده
ميگه بابا تو بچگي يه دفعه داديم حالا گندش در اومده
عربه
ميخواسته بره دوبي، موقع تفتيش تو فرودگاه دست مامور گمرگ ميخوره به كيرش.
يارو اهل بخيه بوده فكر ميكنه عربه داره دلار خارج ميكنه، ميگه بگذار
يوخده تيغش بزنيم. يك چشمك به عربه ميزنه، ميگه: حاج آقا، عرضه؟! عربه
ميگه: نه ولك، طوله
عربه
با دو تا خيار در دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟
بقاله ميگه: بله. عربه ميگه: پس ولك بي زحمت اين دوتا رو هم بشور
يه بار تو آبادان مسابقه تقليد صداي داريوش برگزار ميشه، داريوش مياد چهارم ميشه
عربه ميره توالت، تا مياد بشينه يهو يك آروغ اساسي ميزنه... پا ميشه، ميگه: باز برعكس نشستم
عربه ميره تو طويله، گاوش شروع ميكنه ميگه: مــا مــا مــا... عربه ميگه: ولك ما بيشتر
عربه
دستاشو گذاشته بوده پشت گردنش، داشته ميشاشيده. ملت ميان ميپرسن: بابا اين
چه وضع شاشيدنه؟! عربه ميگه: ولك دكتر گفته چيز سنگين بلند نكنم
آبادانيه
ميخواسته يك رفيق جديدشو به باقي رفقا معرفي كنه، رو به رفقاش ميكنه،
ميگه: بچهها... قاسم. بعد رو به قاسم ميكنه، ميگه: قاسم جان... بچهها
يه
بچه عربه ، اول راهنمايي بوده ، ميره پيش معلمش ، ميگه اجازه بالغ يعني چي
؟ معلمه كه از اون بي حياها بوده ، در مياره ، ميگه اينو مي بيني ؟ وقتي
مال تو هم اينقده شد بالغ ميشي چند روز بعد ، يكي از دوستاي پسره ، مياد
پيشش ميگه جاسم ميدوني بالغ يعني چي ؟ اونم در مياره ، ميگه اينو مي بيني ،
10 سانت ديگه كه كوچيك شه ، بالغ ميشم
عربي
داشته دوچرخه سواري مي كرده و دختري بهش ميگه من را هم تا سر خيابون ببر .
خلاصه پياده كه ميشه , جاي دستت درد نكنه ميگه : كونت بسوزه من شورت پام
نبود . عربه هم ميگه : دوچرخه من هم ميله وسط نداشت
آرنولد
ميره آبادان، همون شب اول آبادانيه تو خيابون بهش گير ميده كه: ولك تورو
جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خيابون ديدي بهم سلام كن! خلاصه
اونقدر خايهمالي ميكنه، تا آخر آرنولد قبول ميكنه. فرداش آبادانيه داشته
با دو سه تا از رفيقاش تو خيابون كسچرخ ميزده، يهو آرنولد مياد ميگه: سلام
عبود! آبادانيه ميگه: اَاهه ... باز اين سيريش اومد
يه
عربه ميره سينما يه فيلم سوپر ببينه از اون جاييكه فيلم سوپر توپ بوده كير
عربه اينا ميره بالا آپاچي سينما عصباني ميشه ميگه هي كچل بشين!!!
رشتيه،تركه
، عربه ميرن لب دريا ميشينن و شومبولاشونو ميندازن تو آب تركه ميگه : چه
آب خونكيه رشتيه ميگه : اووو چقدرم ماهي داره عربه ميگه : ها وولك كفِشم
نفت خيزه
عربه
سر يه چهار راه يكي از رفيقهاي قديميشو كه پليس راهنمايي بوده را مي بينه .
پس از كلي صحبت كردن يارو پليسه به عربه ميگه قربون دستت من يه كاري دارم
ميرم زود برميگردم تو جاي من وايستا هر ماشيني اومد نگهش دار و ازش
گواهينامه بخواه اگه عكسش با خودش مطابقت داشت ولشون كن والا نگهشون دار .
خلاصه دو سه نفر ميان عربه گواهيشونو ميگيره پس از مطابقت ردشون ميكنه .
نفر آخر كه مياد عربه ميگه گواهي . يارو نگاش ميكنه هيچي نميگه . دوباره
عربه ميگه ولك گفتم گواهي . يارو يه هزاري در مياره ميده به عربه . عربه يه
نگاه به هزاري ميكنه و ميگه ببخشيد آقاي خميني نشناختمتون
مسابقه
بين المللي بچه دار كردن الاغ برگزار ميشد عربه هم به نمايندگي ايران در
اين مسابقه حضور داشت . اولش آمريكايي اومد رفت رو كار الاغه ، الاغه دو تا
بچه انداخت بعدش انگليسيه اومد روكار ، الاغه سه تا بچه انداخت تارسيد به
عربه . عربه هي زد و زد خودشو جر داد بعد از كلي مكافات الاغه يه بچه
انداخت همه تعجب كردن چطور شد عربه هميشه اول بود ايندفعه با كلي مكافات
فقط يه بچه انداخت . رفتن نزديك ببينن دليلش چيه ديدن عربه شاكي فحش ميده
مادر …… به من خرنرداده بودن
عربه
داشته زن ميگرفته، ازش ميپرسن: جشن عروسيت رو كجا ميگيري؟ ميگه: تو يك
مدرسه! ميگن: آخه چرا مدرسه؟! عربه ميگه: ولك آخه خيـلي كلاس داره
عربه ميگوزه، هوا شرجي ميشه
تركه
با عربه قرار بوده زناشون بچه بدنيا بيارن تركه به عربه ميگه ما همه
خانوادمون كلفت هستيم فقط دوست دارم ببيني بچم چقدر شومبول داره عربه هم
ميگه عمرا به بچه من برسه اينا داشتن با هم كل كل ميكردن كه پرستاره از
اتاق عمل مياد بيرونو به تركه ميگه مژده مژده خانومتون يه پسر زاييده 1 متر
شومبول داره تركه با افتخار يه نگاهي به عربه ميكنه در همين لحظه پرستاره
ميادو به عربه ميگه مژده بدين خانومتون يه شومبول زاييده كه يه بچه بهش
آويزونه
عربه
گلوش پيش يك دختره گير كرده بوده، منتها دختره هچ رقم با عربه حال نميكرده
و طرف هرچي ميومده خواستگاري، دختره هربار يك بهانة تخمي ميگيرفته و جواب
رد ميداده. خلاصه آخر باباي دختره ميگه: ببين دخترجان، من ديگه روم نميشه
واسه اين بدبخت يك دليل بيخود سرهم كنم. خودت بشين باهاش صحبت كن، بهش بگو
مشكلت چيه. خلاصه دختره و عربه رو ميشونن تو يك اتاق، دختره ميگه: شوهر من
بايد پنج تا قصر برام بخره! عربه ميگه: چِشم عرب كور، ميخره! دختره ميگه:
شوهر من بايد يازده تا بنز آخرين سيستم زير پام بگذاره. باز عربه ميگه: چشم
عرب كور، ميگذاره! دختره ميگه: شوهر من بايد از گل نازكتر بهم نگه. عربه
ميگه: چشم عرب كور، نميگه. خلاصه دختره هرچي ميگه، عربه قبول ميكنه، آخر
دختره شاكي ميشه، ميگه بگذار يك چيزي بگم كه عمري نتونه، ميگه: شوهر من
بايد معاملش يك متر و سي سانت باشه! عربه خيلي ناراحت ميشه، يكم من و من
ميكنه، آخر سرشو تكون ميده، يك آهي ميشكه، ميگه: چشم عرب كور،اضافيشو ميبره!!!
به
عربه ميگن زن رو تشبيه كن، ميگه: ولك زن مثل باغچه ميمونه... صبح آبش
ميدي، ظهر آبش ميدي، شب هم شيلنگ رو ميندازي توش تا صبح آب بخوره
عربه
خايه هاش درد ميكرده ميره دكتر دكتر ميگه آقا بكش پايين بينم عربه هم
ميكشه پايين بعد دكتره ميبينه كه شومبول عربه خيلي درازه و جلوي دست و پا
رو ميگيره و نميزاره كه دكتره معاينه كنه . خانوم منشي رو صدا ميزنه و ميگه
كه سر شومبول آقا رو بگير برو اون اتاق تا من كارمو انجام بدم . منشيه هم
كه تيكه توپي بوده سر شومبول عربه رو ميگيره و ميره اتاق بغلي . دكتره
داشته معاينه ميكرده كه مي بينه عربه هي حالي به حالي ميشه و رنگ عوض
ميكنه، ميگه آقا چتونه ؟ عربه ميگه : من هيچي ولي فكر كنم سر شومبولم داره
يه جايي يه كس توپ ميزنه
آبادانيه
مياد تهران پيش رفيقش، يك روز داشتن تو خيابون قدم ميزدن، تهرونيه مرام
ميگذاره، ميگه: داداش، بدخواه مدخواه كه نداري؟! آبادانيه هم از سرِ كسخلي
يك نگاه اطراف ميكنه، يك يارو قلچماقه رو مي بينه، ميگه: ولك اون بدخواه
منه! تهرونيه هم مياد ديگه سر مرام كم نياره، ميره خِرِ يارو رو ميگيره و
ميزنه دهنش رو سرويس ميكنه، صد البته يك كتك سير هم اون وسط ميخوره! سه
چهار ماه بعد، تهرونيه ميره آبادان پيش همون رفيقش، يك روز در حين گردش اين
بار آبادانيه مياد مرام بگذاره، ميگه: ولك، بدخواه كه نداري؟ تهرونيه هم
يك نگاه ميكنه، اشاره ميكنه به يك يارو گردن كلفتِ سبيل از بنا گوش در
رفته، ميگه اون بدخواه منه. آبادانيه يكم طرف رو نگاه ميكنه، ميگه: ولك اگه
بدخوات اونه كه كـــــــونت پاره اس